نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
دانشیار دانشگاه مازندران
چکیده
کلیدواژهها
مقدمه
پیشرفت علم و تکنولوژی هر روز باعث پیدایش پدیدههای جدیدی میشود. این موضوعات جدید به تبع خود مسایل جدید حقوقی را به دنبال دارد که در گذشته سابقه و زمینة وقوع آن وجود نداشته است. یکی از این موضوعات تغییر جنسیت است. مقصود از تغییر جنسیت این است که هویت و جنسیت مرد یا زن به کلی تغییر کند. پزشکان امروزه در پرتو پیشرفت علم پزشکی، میتوانند جنسیت اشخاص را تغییر دهند و علائم و ممیزی جنسیتی را از شخص بردارند و علائم و نشانههای جنس مخالف را در او قرار دهند. با توجه به نقشی که تغییر جنسیت در زنـدگی شخصی و خصوصی شخص ایفاء مینمایـد اگـر شخص طبق استانداردهای پزشکی تغییر جنسیت دهد، از حالت اضطراب و افسردگی خارج میشود و به حالت نشاط و آرامش طبیعی برمیگردد اما در صورتی که به صرف تمایل خود و برخلاف مقررات علم پزشکی تغییر جنسیت دهد، مشکلات جسمانی و روانی او مضاعف میشود. بنابراین با توجه به نقش مهمی که جنسیت در زندگی شخصی و اجتماعی بشر دارد و با عنایت به حقوقی که به هر یک از دو جنسیت مذکر و مؤنث تعلق میگیرد، ضروری است که موضوع تغییر جنسیت از لحاظ فقهی و حقوقی نیز مورد بررسی قرار گیرد. تغییر جنسیت، موجب پیدایش مسائل جدیدی در این زمینه شده است که در کتب و مقالات فقهی و حقوقی، این بحث کمتر مطرح شده است.
سابقة تغییر جنسیت بـه کشورهای آمریکا و انگلستان برمـیگردد. در آمریکا در سال 1952 برای اولین بار مردی اقـدام به تغییر جنسیت خود کـرد (به نقل از: نشریـه اندیشه و رفتـار، 1382: 7). در انگلستان در فاصلة سـالهای 1942 تا 1948 دخـتری به نام لورا دیلون تـغییر جنسیت داد و نـام مایـک دیلون را بـرای خود انتـخاب نـمود (htpp://ylym.wordpress.com). به تدریج در کشورهای مختلف این عمل رواج یافت و به منظور ایجاد وحدت رویه پزشکی هر ساله سمپوزیوم بین المللی تشکیل میشود که اولین آن در سال 1996 در لندن برگزار شد (www.pfc.org.uk/news). امروزه اکثر کشورهای عضو اتحادیه اروپایی تغییر جنسیت را امری قانونی اعلام کرده و مقرراتی را در این باره وضع نمودهاند (www.pfc.org.uk/news). در حقوق اسلام، هرچند سابقه تغییر جنسیت به زمان حکومت حضرت علی(ع) برمیگردد و در آن زمان حضرت کسی را که با پسر عمویش ازدواج کرده بود، از او جدا و به مردان ملحق کردند (حر عاملی، 1412: 286)[1] اما در فقه اسلامی و حقوق ایران در مورد وضعیت و شرایط آن چندان تحقیق نشده است و از لحاظ قانونی نیز قانون خاصی در این باره وضع نشده است. در میان فقیهان امامیه امام خمینی اولین فقیهی است که تغییر جنسیت را مجاز اعلام داشته است. در مقالة حاضر نظر ایشان مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
در ایران حدود سه تا پنج هزار دوجنسی وجود دارد و احتمال میرود که آمار مبتلایان به این ناهنجاری بیشتر باشد. بیشتر کسانی که مراجعه کرده و خود را معرفی نمودهاند، از استانهای گیلان و مازندران هستند (3/2/1386: www.baztab.ir/news). تنها از سال 1374 تا 1379 در بیمارستان حضرت علی اصغر(ع) تهران تعداد 30 مورد دو جنسی تحت درمان قرار گرفتهاند (مجله علمی پزشکی قانونی، 1379: 35).
شایان ذکر است که در مورد تغییر جنسیت دو بحث باید مورد بررسی قرار گیرد. یکی اینکه آیا چنین عملی از نظر قانون و شرع مجاز است. دیگر اینکه با فرض مجاز بودن عمل مزبور، چنانچه فردی تغییر جنسیت بدهد چه آثار حقوقی بر آن بار میشود. در مقاله حاضر به بررسی موضوع اول میپردازیم[2]. ابتدا کسانی را که از نظر پزشکی میتوانند موضوع تغییر جنسیت قرار گیرند مورد بررسی قرار میدهیم و سپس به بررسی سه نظریه که در این خصوص وجود دارد، میپردازیم. سه نظریه مزبور عبارتند از: نظریه مشروعیت مطلق تغییر جنسیت، نظریه ممنوعیت مطلق و نظریه مشروعیت مشروط.
در بادی امر این گونه به ذهن خطور میکند که تمام انسان های روی زمین در معرض تغییر جنسیت هستند و هر کس که تمایل داشته باشد، میتواند موضوع عمل تغییر جنسیت قرار گیرد، اما در علم پزشکی دو گروه از افراد در معرض تغییر جنسیت هستند: گروه اول کسانی که در فقه و حقوق به عنوان خنثی معروف شده اند و در علم پزشکی به «هرمافرودیسم»[3] یا «دو جنسی» مشهورند. بیماری دو جنسی یا هرمافرودیسم یک نوع ناهنجاری است که در دوران تکامل جنین در رحم مادر بهوجود میآید که ممکن است تحتتأثیر هورمونهای مادر و یا بعضی از داروها و مواد شیمیایی مورد استفاده مادر در دوران بارداری ایجاد شود. تغییرات هورمونی، جنسی و همچنین گاهی تغییرات ژنتیک و کروموزومی در این نوع بیماران وجود دارد که شدت تغییرات متفاوت است (عباسی، آیتالهی و عمرانی، 1382: 60-59).
گروه دوم کسانی هستند که علائم جنسی جسمی آنها با گرایشات و تمایلات جنسی آنها همسو نیست و باهم تعارض دارند. این گروه به خنثای روانی مشهور شدهاند و در علم پزشکی به «ترانسکسوآلیسم»[4] یا «اختلال هویت جنسی»[5] معروفاند. ترانسکسوآلیسم یک اختلال روانپـزشکی است که آناتومـی، فیزیولوژی هورمونی و ـفرمول کروموزومی جنسی فـرد هـماهنگی دارد و ظاهرش هم در هـمان جنسی است که فـرمول ژنتیکی وی ایجاب مـیکند، اما از نـظر روانـی از آن نـقش جـنسی که در آن است، در عـذاب شـدیـد بـه سر مـیبـرد (www.pezeshkonline.ir/). به عبارت دیگر، در بیماری مذکور جنس روانی شخص متضاد با جنس فیزیکی وی است (www.merriam-webster.com/dictionary/ transsexualism) و فرد از جنسیت خود راضی نیست و تمایل شدید به تغییر در جنسیت خود دارد. در این بیماری وضعیت ظاهری جسمی و جنسی، ارگانهای داخلی جنسی و سیستم هورمونی و کروموزومی کاملاً در سلامت به سر میبرد اما فرد از نظر ذهنی و روحی منکر صحت نوع جنسیت خود است و به عبارتی، معتقد به وجود اشتباه در نوع جنسیت خود است و به حدی از آن ناراضی است که باعث آزار شدید روحی و در نهایت تصمیم قطعی به تغییر در جنسیت خود خواهد شد. این اختلال شدیدترین درجه اختلال جنسی قلمداد میشود زیرا از نظر جنسی بین جسم و فکر تناقض و مغایرت وجود دارد (طیرانی، 1385: 9). تفاوت این بیماری با بیماری دو جنسی در این است که بیماران دو جنسی دارای اختلال ظاهری در اندام تناسلی، اندامهای داخلی و سیستم هورمونی خود هستند و معمولاً نمای ظاهری از اندام هر دو جنس را دارند، درحالی که بیماران ترانسکسوآلیسم از نظر جسمی کاملاً سالماند و تنها از نظر روحی با مشکل فراوان مواجه هستند (www.pezeshkonline.ir/).
بنابراین با توجه به سابقه موضوع در علم پزشکی، میتوان گفت که افرادی در معرض این درمان قرار میگیرند که به نوعی از لحاظ جسمی یا روانی یا هر دو مشکل جنسی داشته باشند و پزشک متخصص، تغییر جنسیت را برای بهبود وضع او مناسب تشخیص دهد. افرادی که خلقت آنها کامل بوده و نقصی در بدن آنها وجود ندارد، تغییر و تبدیل جنس آنها به جنس مخالف بسیار نادر است و به همین دلیل، برخی اصطلاح «اصلاح جنسیت» را پیشنهاد کردهاند (کریمینیا، 1379: 77).
دلایلی که بر ممنوعیت مطلق تغییر جنسیت اقامه شده است، عبارتند از: حرمت از بین بردن اعـضای بدن، غیرمجاز بودن تغـییر در خلقت الهی، مـخالفت با مـصالح عـمومی، رواج همجنسبازی و تأنث. در ذیل هر یک از دلایل مذکور را به صورت جداگانه مورد بررسی قرار میدهیم:
اساساً از بین بردن اعضای بدن جزء اعمال حرام و ممنوع به شمار میآید. به عبارت دیگر کسی نباید به عضوی از بدن خود یا دیگری صدمه وارد کند یا آن را از بین ببرد. بنابراین مجاز دانستن تغییر جنسیت مستلزم جایز بودنِ برداشتن و یا از بین بردن اعضای بدن است. در حالی که از بین بردن اعضای بدن حرام محسوب میشود. در نتیجه تغییر جنسیت عملی نامشروع است (مدنی تبریزی، 1416: 49؛ مبروک النجار، تغییر جنسیت در قاهـره www.umich.edu). به نظر میرسد این گروه به قاعده «لاضرر و لاضرار فیالاسلام» استناد کرده باشند که به موجب قاعده مزبور ایجاد نقص و ضرر حتی بر بدن خود حرام است (خرازی، 1379: 104).
دلیل مذکور در فوق قابل قبول و منطقی نیست. زیرا مقصود از قاعده لاضرر عدم تشریع حکم ضرری است. بدین معنی که شارع، حکمی را که موجب ضرر مکلفان شود اصولاً تشریع نکرده و هرگونه حکم ضرری را در اسلام نفی کرده است (انصاری، 1374: 524). بنابراین، مبنای قاعده لاضرر شیء نیست بلکه نفی هرگونه حکم ضرری است.
از طرف دیگر در صورتی میتوان تغییر جنسیت را به طور مطلق ممنوع دانست که ضرورت ایجاب نکند. اگر شخصی در نتیجه بیماری مجبور شود که عضوی از اعضای بدن خویش را بردارد، قاعده مجاز بودن امور ممنوعه در موارد اضطرار موجب میشود که برداشتن یا از بین بردن عضوی از بدن مشروع گردد (خرازی، 1379: 104؛ جوان، 1388: 162).
دلیـل دیـگر نظریـه ممنوعـیت تـغییر جـنسیت، غـیرمجاز بـودن تـغییر در خـلقت الـهی است. ایـن گـروه که عـمدتاً فـقهای اهـل سنت و مسیحی هستند، معتقدنـد که خداونـد انـسان را مـذکر و مؤنث آفریـده است و هـیچ قدرتی نمیتواند مذکـری را به مؤنث یا بالعکس تـغییر دهـد و تغییر جـنسیت را دخـالت در کار خـلقت خـدا مــیداننــد (.www.hawzahnews.net modules/news; www.mofidu.ac.ir/desktop). بـه عبارت دیگر، تغییر مذکر به مؤنث یا بالعکس امری غیرمقدور و ناشدنی است و چون موضوع تغییرناپذیر است، حکم آن نیز ثابت و غیرقابل تغییر است (باریکلو، 1382: 70). در فرانسه هم تا قبل از اصلاحات سال 1993 با تمسک به همین استدلال قائل به تحریم تغییر جنسیت بودهاند (دیانی، 1379: 35).
این گروه برای اثبات ادعای خود به آیات قرآنی استناد کردهاند که میفرماید: «خداوند شیطان را از درگاه رحمت خود به دلیل مجادله با خدا دور کرده است و شیطان گفت من از بندگان تو قسمتی را زیر بار طاعت خود خواهم کشید، سخت گمراهشان کنم و به آرزوهای باطل و دور و دراز درافکنم و به آنها دستور دهم تا گوش حیوانات را ببرند و امر کنم تا خلقت خدا را تغییر دهند. ای بندگان بدانید هر کس شیطان را دوست گیرد و نه خدا را سخت زیان کرده، زیانی که آشکار است» (نساء، آیه119-118). این گروه بر این باورند که این آیه اشاره به شیطانی بودن عمل تغییر خلقت خدا دارد. بنابراین تغییر جنسیت امری غیر مجاز است. حتی برخی از اهل تسنن بر اساس همین مبنا پیوند اعضا را نیز جایز نمیشمارند و مصداقی از تغییر در خلق خداوند میدانند.
دلیل مذکور در فوق صحیح به نظر نمیرسد. زیرا، اولاً این آیه اطلاق ندارد. آیه در مقام سرزنش آن چیزی است که مشرکان میخوانند و درصدد بیان دشمنی شیطان و سرکشی او و اشاره به اقوال اوست که منجر به شرک و نشر بدعتهای حرام میشود. ثانیاً، اگر مطلق تغییرات حرام باشد، تخصیص اکثر لازم میآید که امری قبیح و ناپسند به شمار میآید (خرازی، 1379: 104). به عبارت دیگر، اگر بنا باشد تغییر جنسیت به خاطر تغییر در خلقت خداوند سبحان، حرام باشد پس لازم میآید که همه کارهای روزمره ما حرام باشد. چراکه زندگی روزمره ما با تغییر و تبدیلهای فراوانی همراه است. بنابراین، این آیه ناظر به تغییر جنسیت نیست. بلکه درصدد بیان حرمت تغییرات ناشی از گمراه کردن شیطان است که منجر به امور خلاف فطرت توحیدی از قبیل شرک و بدعتهای حرام میشود.
موضوع مورد بحث، تغییر جنسیت تمام افراد بشر نیست. در علم پزشکی نیز اعتقاد بر این نیست که تـمام افراد میتوانـند تغییر جنسیت بدهند، بلکه افـرادی که به نوعی بیمار میشوند، موضوع تغییر جنسیت هستند. پس غیرمقدور بودن تغییر جنسیت شامل تمام افراد نمیشود، بلکه شامل افرادی میشود که گرایشات جنسی و روانی آنها با علایم جنسی، هماهنگ و همسو است (افراد عادی) و اکثر انسانها نیز در این گروه قرار دارند و تنها این گروه از افراد خارج از موضوع هستند. همان گونه که بعضی از فقها با استناد به ظاهر آیات نوشتهاند: «خداوند انسان را مذکر و یا مؤنث آفریده است. درنتیجه کسی که دارای علایم هر دو جنس مذکر و مؤنث است، یکی از علایم اصلی و دیگری زاید است» (طباطبایی، 1416: 642).
بنابراین مراجعه به متخصصین جهت تشخیص جنسیت اصلی و از بین بردن علایم جنسیت غیراصلی در خنثای بدنی و خنثای روانی نه تنها امری ممنوع نیست بلکه امری شایسته و پسندیده است. همچنان که بعضی (Swartz, 1997)، ضمن قبول انحصار جنسیت بشر در مذکر و مونث، اظهار کردهاند که «تعیین جنسیت در زمان ولادت شخص یک پیشگویی است که در مورد خنثای بدنی یا روانی این پیشگویی نادرست بوده و در پیشگویی جنسیت آنان اشتباه شده است، هرچند این پیشگویی در اغلب موارد با واقعیت منطبق است».
برخی مؤلفان حقوقی بر این باورند که تغییر جنسیت به دلیل مخالفت آن با مصالح عمومی، امری غیرمجاز است. زیرا قواعدی که وضع مدنی اشخاص را در جامعه تعیین میکند تنها به خاطر حفظ منافع او وضع نشده است، بلکه هدف مهم اینگونه قواعد، تأمین مصالح عمومی است. به همین جهت اشخاص نمی توانند برخلاف آن با یکدیگر توافق کنند. چنانکه به وسیله قرارداد نیز نمیتوان تابعیت یا جنسیت کسی را تغییر داد (کاتوزیان، 1373: 175).
دلیل مذکور قابل انتقاد است. زیرا دلیل ذکر شده در صورتی دلالت بر عدم مشروعیت مطلق تغییر جنسیت میکند که در علم پزشکی تغییر جنسیت مشروط به هیچ گونه قید و شرطی نباشد و هرکس که میل به تغییر جنسیت خود داشته باشد، بتواند موضوع عمل تغییر جنسیت قرار گیرد. اما اگر تغییر جنسیت مشروط به شرایطی شود، چنان که در بسیاری از کشورها مانند آلمان، بلژیک، ژاپن و ترکیه مقررات و شرایط خاصی در این باره تصویب شده است (Elizabeth,1988,p.5 www.seeline-project.net; www.trans-action.org ) مغایرتی با مصالح جامعه نخواهد داشت. بنابراین در مواردی که تغییر جنسیت طبق نظر پزشک و برای درمان بیماری انجام شود، دلیل یاد شده نمیتواند دلالت بر ممنوعیت آن به طور مطلق نماید (جوان، 1388: 162؛ باریکلو، 1382: 72).
برخی مؤلفین یکی از دلایل مجاز نبـودن تغییر جنسیت را رواج همجنسبازی در جامعه میدانند که زشتترین عمل و جرم در جامعه بشری است و حرمت آن در اسلام از ضروریات محسوب میشود. از نظر ایشان تغییر جنسیت برای امر معقولی مانند باروری و زاد و ولد انجام نمیشود بلکه برای ارضای شهوت و لذتپرستی انجام میشود (مبروک النجار، تغییر جنسیت در قاهره www.umich.edu).
دلیل مذکور در فوق قابل مناقشه است. زیرا مجاز شدن و رواج همجنسبازی با تغییر جنسیت، منوط بر این است که اولاً جنسیت شخص محرز باشد، ثانیاً با عمل جراحی تغییر نکند. در حالی که در افراد دو جنسی، جنسیت شخص محرز نیست و در خنثای روانی، با عمل جراحی شخص در جنسیت خود باقی نمیماند بلکه به جنس مقابل تغییر داده میشود. در نتیجه رواج همجنسبازی منتفی خواهد بود.
برخی[6] تغییر جنسیت را از باب تأنث، امری غیرمجاز برشمردهاند. تأنث یا تخنّث به اعمال و حرکاتی گفته میشود که شخص برخلاف جنسیت خودش انجام میدهد. دلیل این گروه روایتی است که در زمان رسول اکرم (ص) وارد شده است: کسی خدمت حضرت رسول آمد و حرکاتی را که شایسته مردان بود، انجام داد. حضرت نیز آن عمل را نهی نمودند و آن را را تأنث یا تخنث خواندند (www.hawzahnews.net/printpage.aspx?dataid).
دلیل مذکور در فوق قابل بحث و مناقشه است. زیرا روایت درصدد بیان نکوهش رفتار غیراخلاقی و ناپسند افـرادی است که حرکاتی شبیه بـه حرکات جنس مـخالف را انجام میدهند. در واقع، میتوان گفت که نکوهش پیامبر، نوعی احترام گذاشتن به حریم و حقوق دیگران است. بنابراین، این روایت ناظر به تغییر جنسیت نیست و چنانچه قبلاً نیز گفته شد، افرادی در معرض این درمان قرار می گیرند که به نوعی از لحاظ جسمی یا روانی یا هر دو مشکل جنسی داشته باشند و پزشک متخصص تغییر جنسیت را برای بهبود وضع آنها مناسب تشخیص دهد.
در مقابل نظریه پیشین نظریة دیگری وجود دارد که بر مبنای آن تغییر جنسیت به طور مطلق مجاز و مشروع است که عمده دلایل این گروه عبارتند از: اصل اباحه و قاعده تسلیط.
مطابق اصل اباحه هر کاری حلال است مگر آنکه دلیل صریحی بر حرمت آن وجود داشته باشد (حرّ عاملی: 60)[7]. مثلاً اعمالی چون لواط و زنا حرام محسوب میشود. چرا که دلیل بر حرمت این افعال وجود نص صریح قرآن کریم در مورد آنها است (شعرا، آیه 166-165؛ اسراء، آیه 32). اما در مورد تغییر جنسیت، چون نص صریحی بر حرمت نداریم بنابر اصل اباحه چنین عملی مشروع است (موسوی خمینی،1366: 626؛ مؤمن، 1415: 109؛ خرازی، 1379: 104). بنابراین، طبق نظر مشهور فقیهان و حقوق دانان اگر در عملی منع و تحریم ثابت نشود، اصل اولیه جواز و مشروعیت آن است و به تعبیر دیگر، میتوان با استناد به اصل اباحه یا قاعده صحت، تغییر جنسیت را مجاز شمرد (دیانی، 1379: 36). از طرف دیگر، مقتضای اصـل عملی مشروعیت است و از ناحیـه ادله، احکامـی که بر موضوعات بـه عـنوان مـرد و زن بار شـده یا این که جنس مـرد بایـد بر جنسیت خود باقی باشـد یا نـه هـیچ تعارضی با اصـل عملی نـدارد. بنـابراین تغییر جنسیت امـری مـجاز است (www.hawzahnews.net/printpage.aspx?dataid).
این دلیل قابل انتقاد است. زیرا هر چند از طرف شارع و قانونگذار دلیل خاصی مبنی بر عدم جواز و ممنوعیت تغییر جنسیت وجود ندارد اما چون تغییر جنسیت یک عمل است که پزشکان متخصص آن را انجام میدهند، باید دید که آیا انجام هر عملی مجاز است یا مشروط. در قانون و فقه ملاحظه میشود که صاحب نظران در باب اجاره اشخاص و نیز شرط فعل که از اعمال حقوقی بارز و مشهود و موضوع آن انجام فعل است، تأکید کردهاند که عمل مورد اجاره یا مشروط باید دارای منفعت عقلایی مشروع و قابل اعتنا باشد(انصاری،1410: 5؛ علامه حلی،1418: 286).
بنابراین اگر شخصی بدون اینکه مشکل خاصی داشته باشد، اقدام به تغییر جنسیت خود کند، چون این عمل دارای منفعت عقلایی مشروع نیست و از طرفی هم شخص را گرفتار بحران روحی و روانی میکند، میتوان به استناد عمومات مذکور در مبحث قبلی انجام آن را نامشروع تلقی نمود.
از دلایل دیگری که میتوان مشروعیت مطلق تغییر جنسیت را از آن استنباط کرد، قاعده «الناس مسلطون علی انفسهم» است (خرازی، 1379: 104). گرچه این قاعده در سیاق قاعده سلطه مردم بر مالشان است اما بعضی برای صحت فروش اعضای بدن نیز به آن استناد کردهاند (مؤمن: 163).
بنابراین همانگونه که مردم حق دارند در مالشان هر تصرفی بکنند، میتوانند در بدن خود نیز هر نوع تصرفی را که بخواهند، انجام دهند. در نتیجه تغییر جنسیت براساس این قاعده امری مجاز است. قاعدة مزبور گرچه عیناً در روایت وارد نشده است اما میتوان آن را از روایات وارد شده در باب نکاح باکره رشیده استنباط کرد. به عنوان مثال در صحیحه فضیل بن یسار و محمدبن مسلم و زراره و برید بن معاویه از حضرت باقر علیه السلام نقل شده است: زنی که مالک خودش است، سفیه و مولی علیها نیست، ازدواج او بدون اذن اما نافذ است[8].
در حجیت این قاعده نمیتوان مناقشه نمود اما از جهت مفهوم قاعده و تطبیق آن بر مورد میتوان بحث کرد. زیرا، مفهوم قاعده این نیست که انسان همانگونه که بر اموال خود حاکم است، بر خود ولایت و حاکمیت دارد، بلکه آنچه در باب روایت نکاح باکره رشیده وارد شده، این است که اگر زنی بتواند امور خود را اداره کند و نیز مصلحت و غبطه خود را تأمین نماید، میتواند بدون اذن ولی ازدواج کند (باریکلو، 1382: 73). همانطوری که برخی صاحبنظران نیز قاعده را اینگونه تفسیر کردهاند (انصاری، 1415: 117)[9]. درنتیجه از لحاظ مفهومی این قاعده دلالتی بر سلطه انسان نسبت به خودش ندارد. بر فرض که این قاعده دلالت بر سلطه انسان نسبت به خود داشته باشد، باز نمیتوان به استناد این قاعده تغییر جنسیت را به طور مطلق مشروع دانست. زیرا قاعده سلطه مشرّع نیست و مالک نمیتواند هر تصرفی در مال خود انجام دهد. بلکه، باید تصرفی نماید که از دیدگاه عقلا متعارف و معقول باشد (توحیدی، بیتا: 102). با این وجود، فقط تصرفاتی در بدن جایز است که عقلایی و مشروع باشد. بنابراین تغییر جنسیت در اشخاصی که تمایلات جنسی روانی آنها مطابق با علایم ظاهری است، از دیدگاه عقلا تصرفی نامعقول و نامتعارف است.
قاعدة سلطه محدود به مواردی است که دارای نفع عقلایی مشروع باشد. زیرا با توجه به اصول و قواعد مسلم حقوقی و سیرة عقلا، تصرفات لغو و زاید و یا دارای مفاسد اجتماعی یا شخصی، مشروع و مورد حمایت قانون نیست (باریکلو، 1382: 74).
نظریة دیگری که در این زمینه مطرح شده، مشروعیت مشروط است. به موجب این نظریه تغییر جنسیت در صورتی مجاز است که شخص دارای مشکل جنسی باشد و پزشک متخصص تغییر جنسیت را برای رفع مشکل او مفید تشخیص دهد. از نظر قانون مدنی نیز شرط صحت هر قراردادی این است که موضوع آن دارای منفعت عقلایی مشروع باشد[10]. شخصی که به منظور تغییر جنسیت با یک پزشک و جراح قرارداد میبندد، در صورتی قرارداد مزبور صحیح خواهد بود که عمل مزبور برای او منفعت عقلایی داشته باشد. در اکثر نظامهای حقوقی از جمله آلمان، انگلستان، فرانسه، ایتالیا، هلند، پرتغال، دانمارک، ترکیه و بلژیک این نظریه پذیرفته شده است و کشورهایی که تغییر جنسیت را مجاز دانستهاند، مشروعیت آن را منوط به وجود شرایطی کرده اند. شاید این گونه استنباط گردد که اگر مشروعیت تغییر جنسیت مشروط به شرایطی شود، مشروعیت آن از واضحات و مسلمات است، زیرا به استناد قاعده «الضرورات تبیح المحظورات» و «حدیث رفع»[11]، هر عمل ممنوع و غیرقانونی در شرایط اضطرار مباح و قانونی میشود (باریکلو، 1382: 75). اما این ادعا قابل پذیرش نیست. زیرا، قواعد مذکور زمانی کاربرد دارد که ابتدا منع قانونی وجود داشته باشد و شخص در شرایط اضطرار قرار گیرد، سپس این قاعده از او رفع حرمت یا ممنوعیت کند و بعد از خروج از شرایط اضطرار، ادله حرمت دوباره حاکم شود. اما در تغییر جنسیت بر مبنای نظریه مشروعیت مشروط، اصلاً ممنوعیت و حرمتی وجود ندارد که قاعده مزبور آن را مرتفع سازد. به همین جهت برخی به وجوب تغییر جنسیت نسبت به افراد خنثی اعم از فیزیکی یا بدنی معتقدند (Skovgaard-petersenwww.umich.edu/journal/vol2no3/.sex-in-cairo.html). اما قاعده اباحه شدن ممنوعات در شرایط اضطرار برای مضطر فقط اباحه یا اختیار میآورد و نمیتوان از این قاعده استفاده وجوب یا لزوم کرد. از طرف دیگر ممکن است شخصی شرایط تغییر جنسیت را داشته باشد، اما در حالت اضطرار قرار نگیرد. بنابراین مشروعیت مشروط تغییر جنسیت از باب ادله اضطرار نیست بلکه از لحاظ علم پزشکی شرایطی لازم است تا برای پزشک، موضوع معالجه فراهم شود. از لحاظ حقوقی نیز این شرایط لازم تلقی شده است تا مورد حمایت قانون قرار گیرد (باریکلو، 1382: 75).
از قاعده عسر و حرج نیز میتوان مشروعیت مشروط تغییر جنسیت را استنباط کرد. براساس آیات الهی (حج/78؛ مائده/6 و بقره/285) در دین اسلام حکم حرجی تشریع نشده است و لذا چنانچه از ناحیه هر حکمی حرج و مشقت لازم آید، به استناد آیات شریفه فوق این حکم منتفی و از صفحه تشریع مرفوع است (روشن، 1386: 162). شخصی که بقا در جنسیت فعلی موجب عسر و حرج برای او است، به استناد قاعده عسر و حرج باید بتواند تغییر جنسیت دهد. استناد به قاعده مزبور تنها با وجود عسر و حرج جایز میشود که این امر باید به تأیید پزشک متخصص برسد.
با توجه به نظریات مذکور در مورد وضع حقوقی تغییر جنسیت، نظریه «مشروعیت مشروط» با واقعیتهای علم پزشکی منطبقتر است.
باتوجه به سکوت قانونگذار و فقدان نص قانونی نظام حقوقی ایران نسبت به مشروع و نامشروع بودن تغییر جنسیت، نظرات متعددی در این زمینه مطرح شده است که در مجموع میتوان آنها را به سه گروه تقسیم نمود: نظریه مشروعیت مطلق، نظریه ممنوعیت مطلق و نظریه مشروعیت مشروط. با عنایت به نظرات مذکور در زمینه وضع حقوقی تغییر جنسیت، نظریه «مشروعیت مشروط» با واقعیتهای علم پزشکی منطبقتر است. بر طبق قانون مدنی نیز، مشروعیت هر عملی منوط به وجود منفعت عقلایی مشروع است. بنابراین، شخص در صورتی میتواند اقدام به تغییر جنسیت خود نماید که دارای مشکل جنسی باشد و پزشک متخصص، تغییر جنسیت را برای رفع مشکل او مفید تشخیص دهد. بنابراین، در اکثر نظامهای حقوقی و نیز طبق نظر مشهور فقها، تغییر جنسیت در صورتی که از لحاظ پزشکی ضروری تشخیص داده شود، مجاز میباشد.
1ـ «روزی شریح، قاضی منصوب از طرف حضرت علی(ع)، در دادگاه نشسته بود که فردی وارد شد و گفت: من شکایت دارم. قاضی گفت: از چه کسی شاکی هستی؟ جواب داد از تو قاضی! او دادگاه را خلوت نمود و گفت شکایت خود را طرح کن. شخص گفت: من هم دارای ممیز و علائم جنسی زنانه و هم مردانه هستم! قاضی گفت در این موارد، امیرالمومنین شخص را به جنسیتی الحاق میکند که از ممیزی آن ادرار خارج میشود. شخص گفت: از هـر دو ممیزی ادرار خارج مـیشود! قاضی پرسـید: از کدامیک زودتر خارج میشود؟ جواب داد: از هر دو هم زمان خارج میشود! قاضی سوال کرد: از کدامیک زودتر قطع میشود؟ جواب داد از هر دو هم زمان قطع میگردد! قاضی گفت: این جریان بسیار شگفتآور است! شخص جواب داد: عجیبتر این است که او با پسرعمویش ازدواج کرده و دارای فرزند شده است و شوهر برای خدمت به او کنیزی را خریداری کرده است و شخص با او آمیزش کرده است و کنیز نیز از این شخص بچهدار شده است! درنتیجه، چون از جهتی وی مادر بچههای پسر عمویش و از جهت دیگر، پدر فرزند کنیز محسوب میشود، تقاضای طلاق از پسر عموی خود را دارد. قاضی با کمال شگفتی، دادگاه را ترک نمود و به خدمت امیرالمومنین رسید و قضیه را برای ایشان بازگو نمود. حضرت، خواهان را احضار کرد و قضیه را چنان که مطرح شده بود، تأیید نمود. حضرت پسر عموی آن شخص را نیز احضار کرد و او هم ماجرا را تأیید کرد. حضرت به شخصی به نام «دینار» که مردی خواجه بود، دستور داد تا با دو زن، این شخص را از قسمت بالای بدن لخت کنند و دندههای او را شمارش نمایند. او بعد از شمارش اعلام نمود: در سمت راست این شخص دوازده و در سمت چپ او یازده دنده وجود دارد. حضرت تکبیر گفتند و شخص مذکور را به مردان الحاق کردند و لباس مردانه بر تن او پوشاندند. پسر عموی شخص مذکور اعتراض نمود: یا امیرالمومنین، دخترعمو و زنم را از من جدا کردی و به مردان ملحق نمودی! حکم این پرونده را از کجا آوردهای؟ حضرت جواب دادند: حکم این پرونده را از پدرم آدم و مادرم حوا به ارث بردهام زیرا خداوند حوا را از سمت چپ آدم آفرید و در نتیجه، تعداد دندههای سمت چپ مردان یک دنده کمتر از سمت راست آنان است ولی تعداد دندههای دو طرف زنان با هم مساوی است و به این دلیل من او را به مردان ملحق نمودم» (حرّ عاملی، 1412: 286).
[2]ـ مقالهای تحت عنوان «آثار و احکام تغییر جنسیت» به قلم نگارندگان مقاله حاضر در مجله مدرس علوم انسانی شماره 58 به چاپ رسیده است.
[3]- Hermaphrodism.
[4]- Transsexualism
[5]- Gender Identify Disorder (GID)
1ـ محمد قائینی: تغییر جنسیت مصداق تأنث یا تشبه به جنس مخالف است. بنابراین، امری غیرمجاز است (دیانی: 36).
[7]ـ «کل شیء هو لک حلال حتی تعرف أنه حرام بعینه».
1ـ صحیحه فضیل بن یسار و محمد بن مسلم و زراره و برید بن معاویه عن ابی جعفر علیه السلام: «المرأه التی ملکت نفسها غیر السفیهه و لامولی علیها، ان تزویجها بغیر ولی جایز» (حر عاملی: 203 به بعد ).
2ـ انصاری: "فان الظاهر ان المراد بکونها مالکه لنفسها، کونها مالکه لامورها و ما به نظام معاشها من المعاوضات و العطیات و غیرها کما یدل علی ذلک، تفسیر مالکیه امرها فی روایه زراره بان"تبیع و تشتری و تعتق " فیرجع حاصل ذلک الی کونها بالغه رشیده، فیکون قوله "غیرالسفیهه و لاالمولی علیها" ای لاجل الصغر، تفسیرا لمالکیه نفسها، فملاک امرها تاره فسر فی الاخبار بصحه عقودها وایقاعاتها واخری باتصافها بما هو مناط صحه تلک الامور، و هی عدم السفاهه و الصغر المعبر عنها بالبلوغ و الرشد".
1ـ ماده 215 ق.م: مورد معامله باید مالیت داشته و متضمن منفعت عقلایی مشروع باشد.
2ـ حدیث رفع: «عن ابى عبدالله علیه السلام قال، قال رسول الله صلى الله علیه و آله: رفع عن امتى تسعه: الخطأ والنسیان، و ما اکرهوا علیه، و ما لایطیقون، و ما لایعلمون، و ما اضطروا الیه، و الحسد، و الطیره و التفکر فى الوسوسه فى الخلق ما لم ینطق بشفه» (علامه مجلسی، 1403: 280).
قابل ذکر است که در اینجا، بند ششم حدیث (و ما اضطروا الیه) بر بحث ما دلالت میکند.