نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار دانشگاه اصفهان
2 دانشجوی دکتری- دانشگاه آزاد اسلامی- واحد علوم و تحقیقات اصفهان
چکیده
کلیدواژهها
مقدّمه
در عصرى زندگی مىکنیم که انسان، به مدد دانش روزافزون خود، هر روز افقهاى تازهاى را به روى خود مىگشاید و به برکت نیروى ابداع و ابتکاری که خداوند در نهاد او به ودیعه نهاده است، به قلهها و عرصههاى جدید و شگفت علم دست مىیازد. گاه دستاوردهاى او چنان تحولساز است و دیگر عرصهها و دستاوردهاى مادى و معنوى را دگرگون مىسازد که خود انسان از خیر و شر و فساد و صلاح کارش در حیرت و تردید فرو مىرود. قرن 21 را قرن زیستشناسى نامیدهاند، زیرا تکامل علم و تکنیک محصول مشترکى را به نام مهندسى ژنتیک به وجود آورده است که مبناى بسیارى از تغییرات در حیات فکرى و عملى بشر خواهد بود (مصباح، 1385، ص44، ش47). شبیهسازی بهویژه شبیهسازى انسانی چهرۀ ویژهاى از همان مهندسى ژنتیک مىباشد، و هرچند علمی نوپا و نوبنیاد است، ولی شعاع بحث از آن بسی گسترده و عمیق است. شبیهسازى دستاوردی است که مىتواند در آیندۀ نه چندان دور بر همۀ ابعاد زندگى انسان و دیگر جانداران تأثیر گذارد. قابل توجه است که دین و فقه هر دو با انسان از آن حیث که موجود عامل و کنشگر است، نسبت و پیوند دارد و در پى تنظیم و هدایت رفتار و کنش اوست؛ منتها دین با ساحت وسیعتر از رفتار و کنش و فقه با حوزه محدودتر و شکل خاصی از اعمال انسان ارتباط دارد.
از سوی دیگر، علم بهویژه دانش و فنآوری جدید نیز معطوف به رفتار انسانها شده است و در پی تبیین و توضیح علل و عوامل و ساز و کارهای شکلگیری رفتار و عمل آنان برآمده است.به این ترتیب علم و دین در حوزۀ رفتار انسان با هم هماورد مىشوند و طبعاً در این فرایند یکى براى دیگرى پرسشها، مسائل و حتى چالشهایى ایجاد مىکند.
اولین بار در سال 1891 میلادی، هانس دریش، توتیای دریایی را در مرحلۀ سلولی جدا کرده و دو فرد شبیه به هم تولید نمود. بعد از آن در سال 1970 این پروژه بر روی موشها صورت گرفت که موفقیتآمیز بود و از آن پس تا سال1980 روی جانداران دیگر نیز به مرحله اجرا در آمد. سپس در جولای 1997 گروهی از دانشمندان اسکاتلندی موفق به شبیهسازی نخستین پستاندار زنده شدند. گوسفندی به نام دالی با استفاده از روش انتقال هستۀ سلولی به دنیا آمد، اما در مورد انسان برای اولین بار مدیر شرکت آمریکائی کلوناید تولد نخستین انسان شبیهسازیشده را اعلام کرد. این نوزاد دختر با استفاده از سلول پوست بدن یک زن آمریکائی31 ساله به وجود آمد و در دسامبر 2002 با زایمان سزارین متولد شد و نام او را حّوا گذاشتند (ولیزاده رحمان، 1385، 176).
1- انواع شبیهسازی انسانی
1-1- شبیهسازى رویانى (Embryonic cloning)، در این روش یک سلول را قبل از رسیدن به مرحلۀ تقسیمات جنینى با ایجاد تحریکات ... به دو سلول تقسیم مىنمایند که هر دو سلول از حیث نقشۀ ژنتیکى (D.N.A) کاملاً مثل هم هستند. دوقلوها در عالم زیست نتیجۀ چنین فرایندىاند.
1-2- شبیهسازى درمانى (Therapeutic cloning)، از این روش بیشتر براى درمان امراض لاعلاج استفاده میکنند؛ مثلاً وقتی سلولهاى خونى انسانى تولید پادزهر نمىکند و یا عضوى ناقص دارد، از طریق نقشه ژنتیکى سلولهاى سالم به تولید عضو سالم و یا سلولهاى خونىاى مىپردازد که سالم است و قدرت تولید پادزهر را دارد.
1-3- شبیهسازى تولیدى (Reproduction cloning) از این روش در تولید انسانها و حیوانات همانند استفاده مىشود (مصباح، همان، 118) این روش شبیهسازی، مورد بحث این نوشتار است.
اگر بخواهیم شبیهسازى انسان را بهصورت کوتاه و عمومى معرفی کنیم باید بگوییم عبارت از فرایندی است که در آن ژنهاى انسان بهوسیلۀ دانشمندان با کمک فنّاورىهاى جدید این عرصه، مهندسى و برنامهنویسى مىشوند، اما در اصطلاح فنى و علمى شبیهسازى انسانی فرایند بس پیچیدهاى است که سازوکار آن بهصورت زیر است: یک. سلول بنیادى تخم یا تخمک؛ دو. سلول بالغ یک بافت از اعضاى بدن انسان؛ سه.عملیات و فرایند تخلیه هستهاى و جایگزینى در هستهاى دیگر. جهت تولید همانند یک موجود انسانى، نخست سلول تخم یا تخمک را از وجود یک خانم مىگیرند و نقشه ژنتیکى (D.N.A) آن را بیرون میآورند. سپس سلول بافتى از بافتهاى بدن فرد دیگر از انسان را مثل سلول استخوان، پوست، مغز، عصب ... را گرفته نقشه ژنتیکى او را نیز تخلیه مىنمایند وD.N.A او را با روشهاى شیمى و جریان الکتریسته داخل سلول تخمک که از D.N.A خودش تخلیه گردیده است، مىسازند. هر سلول از هر بافت و عضو بدن انسان، اطلاعات تمامى بافتهاى بدن را دارد، اما تنها اطلاعات مربوط به بافت همان عضو در آن فعال و آشکار است، نه اطلاعات بافتهاى اعضاى دیگر. در مقابل، در سلول تخمک یا سلول جنسى اطلاعات تمامى بافتهاى بدن بهصورت فعال و بیدار وجود دارند. بنابراین هنگامىکه نقشه ژنتیکى سلولى، از عضوى از بدن تخلیه و در هستۀ تخلیهشده سلول تخم یا تخمک جایگزین مىگردد، اطلاعات همۀ بافتها از تمامى اعضاى بدن در آن نیز فعال مىشود و از تمامى امکانات و اطلاعات سلول تخمک به جز D.N.A استفاده مىنماید سپس این سلول داخل رحم صاحب سلول تخمک مىشود و بهصورت طبیعى سیر تکاملى خویش را پیموده، موجود انسان تولید مىشود که از نظر ساختمان، نقشه و اطلاعات ژنتیکى همانند و شبیه کسى است که D.N.A از سلول اوگرفته شده است (ر.ک. تی.اِی براون، مقدمهای بر همسانسازی ژنها، دکتر پریچهره احمدیان، انتشارات دانشگاه تهران).
1- عدم تنافی شبیهسازی انسانی با خالقیت خداوند
بعضی گمان کردهاند شبیهسازی انسانی یکی از مهمترین اوصاف خداوند یعنی خالقیت او را نشانه رفته و بدان خدشه وارد کرده است. از آنجا که این مسئله با حکم تکلیفی شبیهسازی ارتباط مستقیم دارد پیش از ورود به بیان حکم تکلیفی به طرح این شبهه و پاسخ آن میپردازیم.
2-1- تبیین شبهه
یکى از پیامدهاى احتمالى مهندسى ژنتیک، ایجاد تزلزل در اصل تکلیف و یا مکلّف بودن انسان است؛ چون پیشبنیاد تکلیف عبودیت است و مسیر عبودیت از مخلوقیت مىگذرد و انسان تا زمانىکه حیات و تمام هستى خویش را مجعول و مخلوق دیگرى نداند، بعید است که رفتار عابدانهاى داشته باشد. انسان زمانىکه نیک مىنگرد، مىیابد که هر آنچه او دارد و به او رسیده است، در واقع از آنِ او نیست؛ بلکه از خالق و معطى اوست و دقیقاً در چنین وضعیتی، کشش عبودیت وجود او را بهسمت معبود مىکشاند. نوک پیکان مهندسى ژنتیک نیز سینۀ مخلوقیت را نشانه گرفته است و در صورت توفیق تمام عیار، خاستگاه مخلوقیت را عوض خواهد کرد و انسان جاى خدا را خواهد گرفت و زمانىکه انسان خود را مخلوق آفریدگاری به نام (الله) نیابد، طبعاً عابد او نخواهد شد. با نفى عبودیت، دیگر تکلیف موضوعیت پیدا نمىکند و انسان خود را در مقابل نیروى ماوراى خودش یعنى خداوند متعال مسئول و پاسخگو نمىداند. در این صورت نه تنها سِرّ بسیارى از احکام فقهى در باب عبادات، حقوق مدنى، حقوق کیفرى و جزایى بیان نخواهد شد که فراتر از آن فقه هیچ کارکردى نخواهد داشت؛ چون فقه بر محور تکلیف و مسئول بودن انسان در قبال خداوند مىچرخد و با تزلزل این محور فقه نیز به تزلزل مىافتد. اینکه مسیر عبودیت از مخلوقیت و خالقیت مىگذرد و غرض از افعال و رفتار عابدانه نزدیکى به خداوند مىباشد، از قرآن کریم بهروشنى فهمیده مىشود؛ در سورۀ مائده آیه76 میفرماید[1]: پیامبر بگو: آیا شما بهجز خداوند چیزى را که مالک نفع و ضررتان نیست، مىپرستید[2]؟ و نیز در سورۀ صافات، آیههاى 95-96 آمده است. [ابراهیم] گفت: آیا چیزى که به دست خود ساختهاید، شایسته پرستش است[3]؟ درحالىکه خداوند شما و همه چیز را آفریده است ولی شما نمىدانید[4] از این آیات بهخوبى فهمیده مىشود که معبود باید خالق، مالک و قادر مطلق باشد، نه مخلوق فقیر و ناتوان.
2-2- پاسخ به شبهه
باید اذعان نمود که پیشرفت و انقلابى که در علم ژنتیک در اواخر قرن 20 بهویژه در چهره مهندسى ژنتیک نمایان شده است و شبیهسازى موجودات زنده خصوصاً انسان از کارکردهاى آن است، بههیچوجه آفرینشی از سنخ آفرینش خداوند در خصوص انسان نیست. البته فعالیت آفرینشگرانۀ انسانى در طول فعالیت آفرینشى الهى مىتواند باشد؛ زیرا نتیجۀ مهندسى و علم ژنتیک، در گرو هستى پیشینى سلولهاى بنیادى و جنسى و نیز بازهاى چهارگانه یا نقشۀ ژنتیک با خواص و قوانین شیمیایی، زیست شیمی و زیستی، به آنها مختص است که هیچکدام آنها فراوردۀ دست بشر نیست؛ بلکه در حوزه علم و قدرت آفرینشگرانۀ خداوند قرار دارد و آنچه که علم امروزین بشر بدان دست یافته است، شناخت قوانین حاکم بر این واحدهاى حیاتى است که بازتاب کارکرد و هویت زیستى آنهاست. دقیقاً بر مبناى همین شناخت، عالمان و مهندسان ژنتیک توان ایجاد تغییرات و ترکیبات در سلولهاى بنیادین و جنسى و در نهایت طراحى و برنامهنویسى ویژه را در تعاملات بازها و واحدهاى حیاتى پیدا نمودند. البته این اقدامى چشمگیر براى انسان است که بهگونهاى مستقیم تأثیر فراگیر در شکلدهى حیات بشر در آتیه خواهد داشت، امّا این ظرفیت و توانایى علمى انسانها، رابطه زیستى و خلقتى انسان را با خداوند نتوانسته است قطع نماید (همان، 118).
در هر سه روش شبیهسازى، خالقیت خداوند همچنان محفوظ و مستحکم است. دانشمندان علم ژنتیک بدون سلول تخم و قوانین حاکم بر آن و نیز در فقدان یک سلول بالغ از یک عضو دیگر و نقشه ژنتیکى این سلول با تمامى ویژگىها و توانایىهاى آن، نمىتوانند دست به هیچ کارى بزنند. اینها نمىتوانند سلول تخم را با تمامى اطلاعات فراگیرکه دارد و نیز D.N.A سلول هر بافت را با اطلاعات و ظرفیتى که در آنها تعبیه شده است و نیز سلول بنیادى را، ابتداً و مستقلاً پدید آورند و خلق نمایند؛ بلکه با استفاده از فنّاورىهاى نو و پیشرفته، قادر به کشف قوانین ویژگىها و قابلیتهاى آنها گردیدهاند و بر مبناى آنها به باز ترکیب و برنامهنویسىشان مىپردازند. بهعلاوه علت عبودیت انسان در برابر خداوند متعال صرفاً مخلوقیت نیست؛ بلکه عالىترین دلیل و علت عبودیت، شایستگىهایى است که در خداوند وجود دارد و از سوى انسانها به درجات گوناگون درک مىشود، همینکه فرزندان آدم در میدان جاذبه چنان موجودى قرار گرفتند و آن را دریافتند، تسلیم او مىشوند و افتخار بندگى و پرستش را به دست مىآورند.
از سوی دیگر تمرکز انحصارى بر خلقیت خداوند در تفسیر و تبیین عبودیت، رابطه انسان و خدا را درست آشکار نمیکند. اگر انسان تنها احساس مخلوقیت را در برابر خداوند داشته باشد و خالق را واجد دیگر ویژگىها و کمالات نداند و یا نیابد، در این صورت رابطه و پیوند کاملاً یکسویه، انفعالى و از باب جبر خواهد بود و چنین رابطه و پیوندى ارزش معرفتى و تکامل ندارد و مطلوب خالق انسان نیز قرار نمىگیرد. انسان به همین جهت، عبودیت را که نتیجۀ دریافت و معرفت وحدانیت، ربانیت، قاهریت، مالکیت، قیومیت، عالمیت ذاتى در معبودى به نام الله است، سازنده مىیابد و دهها آیۀ دیگر که در همۀ آنها خداوند واجد اوصاف و ویژگىهاى فراوانى معرفى میشود و چنانچه درست درک شوند خداوند را شایستۀ پرستش و نیایش مىیابند و چون فهم و درک آن ویژگىها یکسان و همسطح از سوى انسانها نیست، طبعاً عبودیت نیز مراتب و مراحل گوناگونی پیدا مىکند.
در شبیهسازی، پس ازگرفتن هسته سلول و یا هریک از سلولهاى بهدستآمده از تکثیر تخمکِ لقاحیافته، چه بسا این توهّم پیش آید که انجام کارهاى بعدى مترتبِ بر هریک از این سلولها، براى دستیابى به پیکرى جدید یا نوزادى مشابه صاحب هسته، یا نوزادان چند قلو، حرام خواهد بود؛ زیرا این قبیل کارها، وارد شدن و دخالت در امورى است که به دست خداى تبارک و تعالـى بوده و یا تغییر و تبـدیل دادن آفرینش الهى است که شیطانِ ملعون به آدمیـان فرمـان مىدهد تا آفرینش خدا را دگرگون سازند. بنابراین همۀ کارهاى انجام پذیرفته، شرعاً حراماند. چنین توهّم و ذهنیتى، بسیار ضعیف است. باید گفت: کارهاى یادشده، امورى غیر از حرکتهاى انسانى که خود و تمام حرکات و سکناتش آفریده خدا و به دست تواناى اوست، چیز دیگرى نیست و سلولها و هستۀ آنها و همه چیزهایى که براى دستیابى به این نتایج از آن بهرهگیرى و استفاده مىشود، همه آفریدههاى خداى متعالاند و ذات مقدّسش، آفریدگار همه آنهاست و ویژگىها و خواص هریک را خدا به آنها عطا فرموده است. بنابر این جز آنچه خدا خواسته و به اراده اوست، کارى انجام نخواهد پذیرفت. همانطورکه از آیات شریفه قرآن انعام 102 و 106 و 164 به دست میآید؛ این کار تناقضی با خالقیت خداوند ندارد[5].
چگونه این امر را مخلوق خداوند بهشمار نیاوریم که در غیر این صورت ایجاد ساختمانها، کاشتن بذر براى روییدن گیاه و سبزه و درختان، بافتن پارچه و فرش، پختن غذاها و امورى از این دست که کارهایى معمولىاند نیز همه باید از مصادیق تغییر و تبدیل آفرینش الهى باشند؛ تا چه رسد به ساختن صنایع بهوسیلۀ ابزار مدرن و پیشرفته! علاوه بر این حرمت چنین کارهایى از این آیه: وَلأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ و َلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبیناً، (نساء، 119)، (و سخت گمراهشان کنم و به آرزو (هاى باطل و دور و دراز) درافکنم و دستور دهم تا گوش حیوانات ببرند (که اینها نصیب بتهاست) و امر کنم تا خلقت خدا را تغییر دهند، و (اى بندگان بدانید) هرکس شیطان را دوست گیرد نه خدا را، سخت زیان کرده زیانى آشکار. ترجمة الهی قمشهای)، شریفه استفاده نمىشود و این خود دلیل بر عدم ارادۀ این معنـا از آیۀ کریمه است. این بخش از آیۀ شریفه در روایت جابر از امام باقر (ع)، گاهى به دین الهى و گاهى به فرمان الهى، تفسیر شده است (بحرانى، 1416ق، ج 2، 175). هریک از این تعبیرات، نظیر دیگرى است و همۀ اینها به پدیدآوردن بدعتها در دین خدا بازگشت دارد. صدق تغییر آفرینش خدا بر ابداع، ازاینروست که در حکم واقعى که خداوند مثلاً براى وجوب این کار قرار داده و وجوب آن، آفریدۀ الهى به شمار مىآید، ابداعکنندهاى حکم وجوبِ آن را به استحباب تغییر و آن را به خداوند نسبت دهد. وى در حقیقت آفرینش خدا را به چیز دیگرى تغییر داده است و در سایر بدعتها نیز مطلب، همینگونه است. به هر ترتیب، توهّمِ فوق کاملاً ضعیف است.
3- حکم فقهی شبیهسازی
امروزه در مجامع علمى، تقریباً شبیهسازى درمانى پذیرفته شده است و محل بحث و اختلافآرا در شبیهسازى انسانى است. نکتۀ ظریفی که در اینجا نهفته است این است که در پدیدهای چون شبیهسازی، فقیه از یکسو با پیامدهای فرضی و احتمالی مواجه است و از سوی دیگر، صدور حکم به تحریم، باعث محرومیت جامعه علمی و پژوهشی از ورود به این عرصههاست که نتیجۀ آن محرومیت از دستیابی به این نوع دانشها و فناوریهاست. از اینجاست که نقش زمان و مکان بهعنوان یکی از لوازم حکم در اجتهاد مورد توجه قرار میگیرد. مجامع علمى اهل سنت، شبیهسازى درمانى را به دلیل اعتقاد به عدم حرمت از بین بردن جنین قبل از استقرار در رحم، جایز دانستهاند، اما کلیساى کاتولیک قاطعانه با هر دو نوع درمانى و انسانى مخالفت کرده است؛ چون ماهیت عمل را یکى مىدانند و عقیده دارند این کار از قتل نفس و سقط جنین هم بدتر است (سهرابی و خوئینی، 1386، 220).
یکی از فقهای معاصر میگوید: از نظر فقهى مىشود بین این دو فرق گذاشت؛ چون موانع و محذورهایى که سبب شده فقهاى اهل سنت تقریباً به اجماع حکم به حرمت کنند و نیز فقهاى شیعه قائل به حرمت شوند، در شبیهسازى انسانى است و در شبیهسازى درمانى به هیچوجه جاى توهمى چون اختلال نظام نیست؛ بلکه به عکس، موجب تقویت و تحکیم بنیان نظام بشرى هم مىشود. بشر مىخواهد زنده بماند و نیاز به کبد وکلیه و اعضا و جوارح دیگر دارد که از راه شبیهسازى بهخوبى مىتواند به این هدف دست یابد. اما اینکه کاتولیکها هر دو را به دلیل ماهیت واحدشان ممنوع کردهاند، قابل نقد و مناقشه است؛ به دلیل اینکه خیلى از امور ماهیت واحد و مشترک دارند، اما چون نتایج مترتب بر هرکدام متفاوت است، حکمشان هم یکسان نیست (فاضللنکرانی، 1385).
در تحفالعقول روایتى است که شیخ انصاری در مکاسب آن را آورده و علاوه بر ایشان، بزرگانى مانند: مرحوم نائینى، صاحب جواهر و سید یزدى هم به این روایت عمل کردهاند (به نقل از مجله فقه اهل بیت). در این روایت چنین مضمونى آمده که: (مایجىءُ منه الفساد) یا (أوشىء فیه وَجه مِن وجوه الفساد). (حرّانی، 1409، 250) گرچه با تصحیح سند ما به این روایت تعبد داریم، ولى وقتى به آن مىنگریم، مىفهمیم که این امرى عقلایى است. از دید عقلا هرگاه بر چیزى فساد مترتب باشد و دیگرى چنین نباشد، حکمشان هم متفاوت است؛ ولو ماهیت آنها یکى باشد. طبق این روایت اگر کارى (یأتى منه الفساد) باشد- یعنى مقدمه آن یا خود فعل مصداق فساد باشد- با کارى که مصداق فساد نیست، تفاوت زیادى دارد. بنابراین، هم از دید فقهى هم از دید عقلایى نتایج مترتب بر فعل،کاملاً در مقبول یا مردود بودن آن عمل مؤثر است.
4- دیدگاه فقهای شیعه
دربارۀ حکم شبیهسازى انسانى، در میان فقهای شیعه اتفاقنظر وجود ندارد؛ آنان دربارۀ شبیهسازى انسانى نظریات متفاوت و گاه متضادى اتخاذ کرده و فتواهاى مختلفى صادر کردهاند. درحالىکه برخى آن را کاملاً مجاز و برخى دیگر آن را حرام شمردهاند. از بررسى فتواهاى مختلف فقهای شیعه مىتوان به چهار نظریه زیر دست یافت:
4-1- جواز مطلق شبیهسازی انسانی:برخى از فقها و صاحبنظران به دلیل نبود نصى خاص و روشن که بر حرمت شبیهسازى انسانى دلالت کند و به استناد قاعدۀ (کل شىء لک حلال حتى تعلم انه حرام بعینه فتدعه) (شیخ حرعاملى، وسائل الشیعه الى تحصیل مسائل الشریعه، ج 12، ص 60) به استناد اصل اباحۀ اصلیه، شبیهسازى انسانى را مجاز شمردهاند. براى مثال در برابر این پرسش که: آیا شبیهسازى و تکثیر انسان در آزمایشگاه و از طریق روشهاى پیشرفته علمى (کلوناژ) جایز است؟ پاسخ برخى از فقها بدین شرح است:
برخی از جمله سیدعلى سیستانى، آیتالله عزالدین زنجانی، آیتالله فاضل لنکرانى معتقدند فىنفسه مانعى ندارد، مگر اینکه محرز شود توالى فاسد دارد (صادقى، 1383، 79). آیتالله موسوى اردبیلى و آیتالله سید محمدسعید حکیم بر این نظرند که اگرچه شبیهسازى در مورد انسان تاکنون به مرحله عمل نرسیده است، ولی دلیل قوى و محکمى بر حرمت چنین تحقیقات و آزمایشهایی وجود ندارد (مجموعه آراى فقهى ـ قضایى در امور حقوقی، 231).
آیتاللّه صادق روحانى و آیتالله آصف محسنی و آیتالله عبدالله جوادی عاملی و آیتالله معرفت شبیهسازی انسانی را جایز میدانند (الفقه و مسائل طیبه، ص 415). علامه فضلالله نیز نه تنها شبیهسازى انسانى را مغایر سنت خدا نمیداند، بلکه آن را گامى در جهت فهم عمیقتر سنتهاى نهان در هستى معرفى میکند. وى بر این نظر است که این مسئله نه از نظر اعتقادى مشکلى دارد و نه از نظر شرعى و فقهى، لیکن بهطور طبیعى مانند هر مسئله تازهاى ممکن است ابهاماتى در فقه پدید آورد که نیازمند فهم و بررسى است. ایشان با دعوت به عقلانیت و پرهیز از تکفیر یکدیگر، تا جایى پیش رفت که گفت اگر علم قطعى با برخى از ظواهر دینى تعارض پیدا کرد، باید آن ظواهر را تأویل نمود (فضلالله، آخرون، 1997، 100). گفتنى است که وى در گفتوگوهاى مختلفى بر ضرورت درنگ در این مسئله و پرهیز از شتابزدگى در صدور حکم و تلاش براى به دست آوردن تقریر درستى از ماهیت شبیهسازى تأکید میکند و حتى از برخى از یاران خود در اروپا میخواهد تا اطلاعات دقیقى در این زمینه براى او فراهم کنند (حسینطه، علی، الاستنساخ الجنینى، 59). سید محمدسعید حکیم، بر این نظر است که شبیهسازى انسانى مباح است دلیلى بر حرمت آن نیست. وى در پاسخ به استفتایى در اینباره، به تفصیل نظر خود را بیان مىدارد. از این منظر شبیهسازى انسانى نوعى به کارگیرى سنتها و قوانین الهى است که کشف و کار بست آنها بیانگر قدرت عظیم خداوند بهشمار مىرود؛ در نتیجه، این کار درصورتىکه با عمل حرام دیگرى همراه نشود، مجاز و مباح است (طباطبایى حکیم، 1999، 18). ایشان نه تنها این کار را مجاز مىشمارد، بلکه یکایک دلایلى را که بر ضد شبیهسازى انسانى اقامه شده است، به نقد مىکشد و آنها را براى اثبات حرمت ناکافى مىداند (همان، 19- 20).
آقاى موسوىسبزوارى نیز به تحلیل حکم شرعى این مسئله پرداخته و شقوق ممکن را برشمرده است. از نظر وی شبیهسازى انسانى منطقاً سه حالت میتواند داشته باشد: یکم: حرمت ذاتى؛ یعنى به دلیل آنکه این کار دخالت در کار خداوند یا دستکارى ژنتیکى بهشمار مىرود، آن را ذاتاً حرام بشماریم. دوم: حرمت تشریعى؛ مانند حرمت زنا و شرب خمر. سوم: حرمت به استناد دلایل ثانوى. از این منظر ممکن است که شبیهسازى انسانى فینفسه مباح باشد اما دلایل دیگرى موجب تحریم ثانوى آن شود (سبزوارى، بیتا، 5- 124). وى پس از نقل نقد این دیدگاهها، نظر مىدهد که شبیهسازى انسانى با قطع نظر از مسائل دیگر مباح است و در حقیقت به کارگیرى قوانین و سنن الهى که در نهاد موجودات نهاده است، به شمار مىرود (همان، 125) از این منظر ادعاى تحریم این کار نیازمند دلیل است؛ حال آنکه ادعاى جواز موافق اصل است و قائل به آن ملزم به ارائه دلیل نیست (همان، 126). سیدمحمد شیرازى نیز در پاسخ به استفتایى که در سال 1996 درباره امکان شبیهسازى انسانى از ایشان شد پاسخ داد اصل جواز است، مگر اینکه محذور شرعی داشته باشد مانند: اختلال نظام (اعداد، الاستنساخ فى رأى الامام الشیرازى).
بدین ترتیب از نظر برخى از عالمان شیعه، شبیهسازى انسانى طبق اصل اوّلى و درصورتىکه با عمل حرام دیگرى همراه نباشد، جایز است.
4-2- جواز محدود شبیهسازی انسانی
برخى بر اساس نصوص موجود و به استناد اصل اوّلى در این مورد، شبیهسازى انسانى را مجاز شمردهاند، اما بر این نظرند که انجام گستردۀ شبیهسازى انسانى مشکلاتى فراهم مىآورد؛ مانند وجود افراد همانند و دشوارى بازشناسى آنان از یکدیگر؛ در نتیجه، آنان حکم به جواز موردى و فردى داده و آن را در سطح کلان غیرمجاز شمردهاند. از این منظر شبیهسازى انسانى تنها به گونهاى موردى و در سطح فردى و محدود مجاز است. استاد حسن جواهرى این نظر را مطرح کردهاند که شبیهسازى فىنفسه و بهعنوان اوّلى، اشکالى ندارد، به شرط آنکه همراه با عمل حرام دیگرى نباشد؛ اما اگر این کار در سطح وسیعى صورت گیرد و بر اثر تشابه تام موجب اختلال نظام گردد، حرام خواهد بود (جواهرى، 1385، ص 19). بااینهمه، به نظر وى این کار در سطح فردى اشکالى ندارد و نیازى به قول به حرمت مطلق نیست (همان، 20). ایشان نه تنها این کار را در سطح فردى مجاز مىشمارد، بلکه ادعاى حرام بودن آن را حرام مىداند؛ یعنى کسى حق ندارد، امرى مشروع را حرام بشمارد و بىدلیل فتوا به حرمت آن دهد؛ زیرا این کار نوعى تشریع خلاف شرع و مشمول این نهى خداوند است که در سورۀ نحل، آیۀ 116 مىفرماید: وَلاتَقولوا لِما تصف ألسِنَتِکُمُ الکَذِبَ هذا حلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفتَروا عَلَی اللهِ الکَذِب... در نتیجه از نظر ایشان، هرچند این کارحلال است، اما ولى فقیه مىتواند اینکار را بنا به مصالحى و بهعنوان حکم حکومتى حرام اعلام کند. در این صورت، این حرمت موقت و قابل رفع است (همان، 21). وى آنگاه به این پرسش که آیا شبیهسازى نقض کرامت انسان نیست؟ پاسخ مىدهد که: کرامت خدادادى همان قدرت تعقل و رشد و طى مدارج کمال است و این کار نقض کرامت به شمار نمىرود (همان، 2). همچنین این پرسش را مطرح میکند که آیا منع شبیهسازى انسانى، به معناى منع حق انتخاب افراد در نحوۀ تولید مثل نیست؟ و پاسخ مىدهد که: اگر شبیهسازى را بهطور مطلق منع کنیم، این کار مانع حق انتخاب افراد خواهد بود. اما منع فىالجمله محدود آن و براى افرادى خاص، مانع اصل حق انتخاب در نحوه تولید مثل نمىگردد (همان، 27). بنابراین دیدگاه دوم آن است که شبیهسازى انسانى در سطح محدود مجاز است و در سطح کلان میتواند حرام باشد.
4-3- حرمت ثانوى شبیهسازی انسانی
برخى از فقهاى شیعه بر این نظرند که شبیهسازى انسانى فینفسه و بهعنوان اولیه اشکالى ندارد و به استناد اصالة الاباحه، جایز است؛ لیکن انجام آن به مفاسدى اجتناب ناپذیر خواهد انجامید. ازاینرو، براى پیشگیرى از این مفاسد، شبیهسازى انسانى بهعنوان ثانوى حرام به شمار مىرود. آقایان سیدکاظم حائرى، سیدصادق شیرازى و آیتالله ناصر مکارم شیرازى از این نظر حمایت مىکنند.
سیدکاظم حائرى دربارۀ شبیهسازى انسانى بر این نظر است که نفس این کار اگر موفقیتآمیز باشد و با عمل حرامى همراه نگردد، بهعنوان اولى جایز است، لیکن از آیۀ شریفه: (و مِن آیاته….. اختلاف السنتکم و الوانکم)، درمىیابیم که حکمت خداوند براى حفظ نظام بر اختلاف زبانها و رنگها جریان یافته است و از آنجا که این شبیهسازى درصورتىکه به شکلى وسیع به کار گرفته شود به دلیل عدم امکان بازشناسى خریدار از فروشنده، خواهان از خوانده در دعاوی، ستمگر از ستمدیده و مانند آن در عقود، ایقاعات و جنایات غیره، حتماً به اختلال نظام مىانجامد، پس لازم مىآید که به سبب این لازمه باطل، این کار در سطح وسیع آن تحریم شود (ما هو رأى الشریعه الاسلامیه من عملیة الاستنساخ قابل دسترسی در پایگاه البلاغ به آدرس balagh.com).
تحلیل صدر و ذیل نحوه استدلال، این تصور را تقویت مىکند که ایشان شبیهسازى انسانى را در سطح فردى و محدود مىپذیرد و تنها آن را در سطح کلان حرام مىداند. در این صورت، این دیدگاه به دیدگاه قبلى ملحق مىشود، لیکن از آنجا که تصریحى بر جواز آن بهصورت فردى در این سخن دیده نمىشود، مىتوان احتمال داد که ایشان به دلیل آن لوازم فاسد، شبیهسازى انسانى را حتى در سطح فردى حرام مىداند، بهخصوص آنکه گردآورندگان این استفتائات، پس از نقل نظر ایشان و نقل نظر آیتالله جواد تبریزى، که قائل به حرمت است، نظر آن دو را یکى مىدانند و آنها را چنین جمعبندى مىکنند: «شبیهسازى بهعنوان اولى جایز است، ولى با عناوین ثانوى و آثار سوءمترتب بر این کار، حرام مىگردد» البته فتواى دیگرى از ایشان در دست است که در آن این قطعیت و تأکید بر مفاسد حتمى شبیهسازى انسانى وجود ندارد و حکم مسئله به گونهاى مشروط بیان و حتى شبیهسازى انسانى در موارد نادر مجاز شمرده شده است. ایشان در پاسخ به استفتایى دربارۀ مسائل شبیهسازى چنین میفرماید: «اگر شبیهسازى به اختلال در نظام اجتماعى مانند عدم تشخیص ستمگر از ستمدیده و محرم از نامحرم و وارث از غیر وارث و غیر آن بینجامد، شبیهسازى حرام مىگردد و این است معناى در معرض تهدید قرار گرفتن حقوق انسان یا زیان دیدن مصالح فرد و جامعه. اما شبیهسازى به شکلى نادر که به مفاسدى از این قبیل نینجامد حرام نیست و توجیهى براى منع آن وجود ندارد» (استفتاء، 1419، شماره 1092).
آیتالله فاضل در مورد شبیهسازى که منجر به تولید جنین مىشود، میفرمایند: براى تبعات بعدى آن محذوریت پیش نمىآید، ولى این موضوع نیازمند تحلیل بیشترى است؛ چونکه فقها اسقاط جنین را قبل از ولوج روح حرام مىدانند؛ البته حرمت قتل را ندارد. این حرمت، شبیه حرمت تشریح است که برخى فقها به آن فتوا دادهاند، ولى حرمتش را به اندازه حرمت قتل نفس ندانستهاند؛ اما پس از ولوج روح، حرمت شدیدتر مىشود و دیه دارد و هرچه مدت بیشترى بگذرد، دیهاش بالاتر مىرود و حرمتش هم بیشتر مىشود؛ چون دیه نشانۀ حرمت در نزد شارع است. ایشان در جای دیگر بیان میدارد که اگر شبیهسازى درمانى به این معنا باشد، هم ادله و هم فتاوا دلالت مىکنند که اگر نطفه در رحم استقرار یابد، ولو یکروزه باشد، از بین بردن آن حرام است؛ حتى در روایت معتبرى به صراحت تعبیر شده که: (لأنها قَتلته) با وجود این، آنچه گفته شد بهعنوان دیدگاه اولیه و اجمالى است، نه نظریه و حکم قطعى؛ چون تمام این مباحث در جایى است که کسى بخواهد نطفه را بهطورکلى از بین ببرد، اما مثلاً اگر شبیهسازى درمانى به گونهاى باشد که سلول ملقّح را بخواهند تبدیل کنند، این دیگر انهدام و از بین بردن نطفه نیست؛ بلکه تبدیل شدن به سلول دیگر است. آن گاه شاید شبیهسازى درمانى از شمول روایات خارج شود. آیتالله سید صادق شیرازى نیز در پاسخ به استفتایى درباره مشروعیت این کار مىگویدکه شبیهسازى فینفسه کشفى علمى و مجاز است، لیکن از آنجا که مستلزم امور غیرجایزى مانند اختلال نظام طبیعى و وجود محـذور شـرعى است، عدم جـواز به آن سـرایت مىکند و حـرام مىگردد. در نتیجه فعلاً و در چارچوب شرایط معاصر، جایز نیست، والله العالم (شبکه النبأ المعلوماتیه- الخمیس 2/1/2003 ، 28 شوال 1423به آدرس (annabaa.org. سرانجام آیتالله مکارم شیرازى مىکوشد از همین دیدگاه با استدلال بیشتر و مفصلترى دفاع نماید ایشان در استفتایى به این مسئله چنین پاسخ مى دهد؛ در آنجایی که منجر به مفاسد اخلاقی و اجتماعی میشود، جایز نیست (الاستنساخ، قابل دسترسى در سایت اختصاصى ایشان، به آدرس amiralmomenin.net).
همچنین هنگام پرسش از جواز شبیهسازى انسانى، پاسخ مىدهد که «این کار جایز نیست و مفاسد زیادى دارد اطلاعاتى که اخیراً منتشر شده نشان مىدهد که: کسانىکه از طریق شبیهسازى بهوجود مىآیند در معرض ناهنجارىهاى جسمى شدیدى هستند، مانند کمبود کلیهها و نیمى از مغز و امثال آن». این پاسخ مىتواند هم به معناى تحریم بهعنوان حکم اوّلى باشد و هم حکم ثانوى، لیکن مبناى ایشان در جاهاى دیگر روشن است. در مورد دیگرى استفتایى به این شرح از ایشان شده است: آیا کلونینگ (شبیهسازى) انسان، با توجه به پیامدهایى از قبیل احتمال ابتلا به بیمارىهاى پیشبینى نشده و بروز آثار سوءروانى ـ عاطفى بر انسانهاى کلونشده و به هم خوردن نظام طبیعى خانواده و حذف نقش پدر و جایگاه نامشخص نوزاد کلونشده در خانواده و به هم خوردن اصل واحد بودن انسان و از دست رفتن حق آزادى انتخاب (اتفاقى) وکاهش تنوع ژنتیکى انسانها در دراز مدت تردید در روح داشتن انسان کلون شده، جایز است؟ (دهمین سؤال از مجموعه استفتاى مورخ 12/1/1382، موجود در دفتر ایشان). ایشان در جواب این استفتا مىنویسد: این کار ذاتاً از نظر شرع اشکالى ندارد، ولى با توجه به مشکلات جنبى که به بار مىآورد و جامعه انسانى را مواجه با ناهنجارىهایى مىسازد که بر اهل خبره پوشیده نیست، انجام آن خالى از اشکال نیست. به همین جهت، حتى افرادى که پایبند به دین و شریعتى نیستند، بهخاطر مفاسد مختلف آن، به مخالفت با آن برخاستهاند و در بعضى از کشورها مجازاتهاى سنگینى براى آن قائل شدهاند (پاسخ به استفتاى مورخ 12/1/1382 در مجموعه دوازده استفتا موجود در دفتر ایشان). اما در اینجا به نظر مىرسد که ایشان از حکم به تحریم خوددارى و تنها به آوردن احتیاطى بسنده کرده است. بااینهمه، ایشان به گونهاى اجتهادى این مسئله را در درس خارج خود طرح و دلایل خویش را بیان داشته است. در این درس، ایشان چند مسئله را پیش مىکشند: نخست توضیح مکانیزم و فرایند این کار؛ دیگرى حکم شرعى شبیهسازى؛ سوم نقد دلائل حرمت شبیهسازى و چهارم بررسى احکام شرعى یا وضعى شخص شبیهسازىشده. دربارۀ حکم شرعى شبیهسازى یا جواز و حرمت اصل این عمل، به نظر ایشان: «این مسئله از سه جهت قابل بررسى است: 1. از نظر لوازم و عوارض؛ 2. عنوان اولی؛ 3. عنوان ثانوی» (دیدگاه فقهی آیتالله شیرازی دربارۀ دو مسئلۀ شبیهسازی و راههای فرار از ربا، 25). در مورد جهت اول، به نظر ایشان این کار مستلزم انجام محرماتى مانند لمس و نظر حرام است، مگر آنکه مجرى این کار شوهر باشدکه فرض نادرى است. (همان منبع پیشین) درباره جهت دوم، به نظر ایشان: اصل اباحه است؛ چون آیه و روایت و اجماع و دلیل عقلى بر حرمت (شبیهسازى) نداریم، و از مسائل مستحدثه است. درباره جهت سوم بحث، ایشان براى شبیهسازى، برخى از مسائل اخلاقى، حقوقى و اجتماعى ناپذیرفتنى را یاد مىکند و نتیجه مىگیرد که از نظر عناوین ثانویه، این کار براى جامعۀ بشرى خطرناک است. لذا تمام اقوام و ملل جهان آن را خلاف مسائل اخلاقى مىدانند و حتى بسیارى از دولتها با تصویب قانون، این کار را ممنوع دانستهاند. آنگاه ایشان بحث خود را اینگونه جمعبندى میکند: شبیهسازى از نظر حکم شرعى بهعنوان اوّلى مشمول اصل اباحه است؛ چون آیه و روایت، دلیل عقلى و اجماعى بر حرمت نداریم (همان، 26 - 27). پس سرانجام آنکه: شبیهسازى بهعنوان اولى مشمول اصل اباحه است؛ ولى بهعنوان ثانوى، حرام است (همان، 29).
آیتالله یوسف صانعى نیز که از قائلان به حرمت شبیهسازى انسانى است، هرچند تصریحى به حکم اولى یا ثانوى بودن حرمت این کار ندارد، لیکن فتواى خود را به گونهاى سامان داده است که گویاى حرمت ثانوى آن است. از نظر ایشان شبیهسازى انسانى در حال حاضر قطعاً حرام است؛ زیرا شناخت افراد از یکدیگر مشکل و قوانین حقوقى دچار اشکال مىشود و در زمینۀ نسب، ازدواج و تقسیم ارث مشکلاتى به وجود مىآید؛ در نتیجه از نظر ایشان باید با این کار مقابله کرد و مانع انجام آن شد (اصفهانى و مصنعتى، 1384، 138-139). البته ایشان در فتواى دیگرى با تأکید بر مشکلات این کار و مخالفت با آن، شبیهسازى انسانى را در مــوارد نادر و ضـرورتهاى شـدید، که نافـع بـراى بشریت باشـد، مجـاز شمـرده است (صادقی، 1383، 79).
بدین ترتیب، سومین دیدگاه در میان شیعه، شبیهسازى را بهعنوان اولى حلال و بهعنوان ثانوى حرام مىشمارد.
4-4- حرمت اوّلى شبیهسازی انسانی
در برابر سه نگرش فوق که در نهایت اصل شبیهسازى انسانى را بهعنوان اولى مجاز مىشمردند و تنها در دامنه یا حکم ثانوى آن تفاوت داشتند، نگرش چهارم اساساً شبیهسازى انسانى را بهعنوان فعلى که فینفسه حرام است، معرفى مىکند و آن را بهعنوان اولى نامشروع مىداند. البته این نگرش طرفداران اندکى دارد و دلایل چندانى به سود آن اقامه نشده است. از قائلان به این نگرش میتوان آیتالله جواد تبریزى را نام برد. ایشان در پاسخ به این استفتا که: (آیا مشابهسازى و تکثیر انسان در آزمایشگاه و از طریق روشهاى پیشرفته علمى (کلوناژ) جایز است؟ به اختصار پاسخ مىدهند: جایز نیست (الاستنساخ بین الاسلام و المسیحیه، ص132). ایشان در جاى دیگرى به تفصیل نظر دلایل خود را اینگونه بیان مىکند: شبیهسازى انسانى جایز نیست؛ زیرا تمایز و تفاوت میان ابناى بشر، ضرورتى است براى جوامع انسانى و مقتضاى حکمت خداى سبحان است. خداى تعالى مىفرماید: وَ مِن آیاتِهِ خَلقَ السماواتِ و الارضَ و اختلافَ السِنَتِکُم والوانِکم[6]. همچنین مىفرماید: وَ جَعلناکُم شُعوبا ًقبائلَ لِتَعارَفوا؛[7] زیرا نظام عامّ بر آن متوقف است؛ درحالىکه شبیهسازى انسانى- افزون بر آنکه مستلزم محرمات دیگرى مانند مباشرت ناهمجنس و نظر بر عورت است- موجب اختلال نظام و هرجومرج است؛ در نتیجه، در نکاح امر میان زوجه و زن اجنبى و محرم و نامحرم خلط مىشود و در همه معاملات امکان بازشناسى میان طرفین وجود نخواهد داشت و نمىتوان قابل را از موجب شناخت (ما هو رأی شریعة الاسلامیه من عملیة الاستنساخ ، قابل دسترسی در سایت البلاغ).
علامه محمدمهدى شمسالدین همزمان با اعلام مجاز بودن این کار بهوسیلۀ علامه فضلالله، و درست برخلاف نظر او ،آن را حرام شمرد و مجله الشراع طى مقالهاى با عنوان «حلال و حرام بین السید و الامام» به تفاوت جوهرى دیدگاه این دو پرداخت (مجله الشراع، 24/3/1997). وى نه تنها شبیهسازى انسانى را حرام شمرد، بلکه اجراى شبیهسازى در عرصۀ حیوانات را نیز نامشروع دانست و گفت: «در مقام فتوادادن درباره شبیهسازى، اجراى این عمل بر حیوانات مطلقاً حرام است» و در ادامۀ این فتوا، وى بر حرمت قطعى و مطلق شبیهسازى انسانى تأکید نمود. البته موضع وى در قبال شبیهسازى حیوانى ظاهراً متغیر بود و به گونۀ روشنى موضع خود را مشخص نمىکرد. براى مثال یک صفحه پس از تأکید بر حرمت شبیهسازى حیوانى، چنین نوشت: شبیهسازى انسانى قطعاً و یقیناً نامشروع است و در مجال حیوانى، مسئلهاى است که باید دربارهاش بحث شود، ولى به گونهاى بهخودىخود مشروعیت آن را اثبات نمىکنیم (الاستنساخ بین الاسلام و المسیحیه: مقالات و ابحاث و مقابلات لکبار رجالالدین و المفکرین و الباحثین من مختلف الادیان و المذاهب، ص133). وى درگفتوگویى با مجله الشراع، علت اصلى تحریم شبیهسازى انسانى را عدم تسلط انسان بر جسد خود دانست. وى مدعى شد که خداوند بشر را آفریده و در او سرّ خود را نهاده است. در نتیجه، بنده حق ندارد برخى از ویژگىهاى طبیعى موجود را به هم بزند. این کار حرام است و دلیل بر این تحریم، این اصل است که انسان مالک مطلق جسد خود نیست و جز در حدودى که شرع تعیین کرده است، حق تصرف در آن را ندارد. در نتیجه، به طریق اولى انسان حق تصرف در جسد دیگران را به هیچ صورتى ندارد (الاستنساخ الجینى، 57). ایشان، آنگاه به آیه تغییر خلق و عهد شیطان اشاره کرده، نتیجه مىگیرد که این آیه دلیل بر حرمت شبیهسازى انسانى و گویاى عدم تسلط فرد بر جسم خویش است و مفسران همه فرق و مذاهب در تفسیر این آیه گفتهاندکه تغییر خلق شما، هرگونه تغییرى است که موجب دگرگونی و تغییر خلقت شود؛ به گونهاى که با فطرت در جسد انسان سازگار نباشد و عملى که مغایر فطرت خداوند باشد، به معناى کفر است. وى همین دلایل و شکل استدلال را در مقاله خود پیش مىکشـد و دنبال مىکند (الاستنساخ بین الاسلام و المسیحیه،131ـ 135). بدین ترتیب، چهارمین دیدگاه در میان شیعه، مخالفت با شبیهسازى انسانى و تحریم این کار بهعنوان اوّلى آن است. استدلال به آیه تغییر خلق و استناد به اصل عدم ملکیت انسان بر جسد خویش و در نتیجه حاکمیت اصالة الحظر در برابر اصالة الاباحه به معناى حرمت ذاتى و بهعنوان اولى شبیهسازى انسانى است. ازاینرو نمىتوان این دیدگاه را به دیدگاه سوم تحویل برد و گفت که این نوع مخالفت نیز بهعنوان حکم ثانوى است.
نتیجهگیری
عالمان شیعه در برابر شبیهسازى انسانى چهار موضع متفاوت اتخاذ کردهاند: برخى آن را مطلقاً جایز مىدانند؛ حال آنکه برخى دیگر آن را تنها در سطح فردى و به گونهاى محدود مجاز مىشمارند. گروه سوم آن را بهعنوان اولى جایز دانسته، به دلیل مفاسدى که این کار در پى دارد، بهعنـوان ثانوى حـرام مىدانند. گروه چهـارم اصل این عمل را بهعنـوان اولى حـرام مىشمارند و براى اثبات نظر خود به آیۀ تغییر خلق الله و عدم ملکیت انسان بر جسم خود استناد مىکنند.
به نظر میرسد با استظهار از اصالة الاباحه در اصول فقه شیعی، حکم شبیهسازی را از جهت عناوین اولیه بتوان مشمول اباحه دانست؛ چون هیچ دلیلی از منابع اربعۀ احکام، مبنی بر حرمت شبیهسازی وجود ندارد و این نظر تقریباً با فتوای اکثر فقهای معاصر یکسان است. همچنین از جهت عنوان ثانوی میتوان قائل به جواز شد، چون هیچ دلیل قانعکننده و اطمینانبخشی بر حرمت آن نمیتوان یافت. بنابراین با توجه به پیشرفت فناوری و ابداعات علمی و با توجه به توسعه و تنوع نیازهای انسان در جامعۀ کنونی، پذیرش حکم اباحه با فروض مطرحشده در مسئله نشان از پویایی فقه سلامی در همۀ عصرها دارد.
[1]- قُل أَتَعبُدونَ مِن دونِ اللهِ مایَملِکُ لَکُم ضَرّا ًوَلا نَفعاً...
[2]- برگزیده تفسیر نمونه، ج1، ص544.
[3]- قالَ أَتَعبُدونَ ما تَنحِتون. وَاللهُ خَلَقَکُم وَ ما تَعلَمونَ.
[4]- ترجمه الهی قمشهای، ص 449.
[5]- ذلِکُمُ اللهُ رَبُّکُم لاإلهَ إِلّا هُوَ خالِقُ کُلِّ شیءٍ فَاعبُدوهُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیءٍ وَکیلٌ (انعام،102و106)
قُل أَغَیرَاللهِ أبغی رَبّاًوَ هُوَ رَبُّ کُلِّ شَیءٍ (انعام،164)
[6] - روم/22.
[7] - حجرات/13.