مطالعه تطبیقی نقد پدیدارشناختی به رویکرد لیبرال حقوق بشر

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی دکتری حقوق عمومی دانشگاه علامه طباطبایی

2 استادیار گروه حقوق عمومی و بین الملل دانشگاه علامه طباطبائی تهران

چکیده

این مقاله با رویکرد پدیدارشناسانه از طریق تفسیرِ و شرح اهمیت مفهوم دیگری در فلسفه حقوق بشر، رابطه‌ میان حقوق بشر و مفهوم دیگری را بررسی می‌کند تا مقدمه ای بر نقدی رویکرد لیبرال به حقوق بشر را پیش کشد. سپس به بررسی این مفهوم و ارتباط آن با حقوق بشر در اندیشه امانوئل لویناس و رابرت برناسکونی پرداخته تا دریچه‌ای به نقد رویکرد لیبرال به حقوق بشر دست یازد. اگر چه لاک و پیروانش با فرد انتزاعی و منزویِ خارج از جامعه آغاز می کنند، اما، به بیان برناسکونی برای پدیدارشناس، نقطه شروع، وجود انضمامی است (وجود انسان در بطن واقعیت). در این مقاله با استناد به آثار، هگل، هوسرل، هایدگر، سارتر، برناسکونی سعی کرده تا رویکرد لیبرالیستی به حقوق بشر را نقد کند. محورهای نقد برناسکونی بر سنت لیبرالی که در دامنه اندیشه جان لاک قراردارد، فردگرائی، انتزاعی بودن، برساختی بودن و مضیق بودن و انحصارگر بودن و متناقض بودن است. وی با رویکرد پدیدارشناسانه به مقوله حقوق بشر سعی دارد ضمن نقد و اصلاح زبان حق ها که به نظر او ارزش ابزاری و زمانی دارند، از مشکلات سنت لیبرالی فرا رود و به واقع ادبیات حقوق بشر را برای حل مشکلات آسیب دیده ترین اقشار توانمند سازد. از نظر برناسکونی حقوق بشر در وضعیت کنونی هم به واسطه سنت فلسفی لبیرالیستی و فردگرایانه و هم به واسطه حواشی سیاسی ناکارا و نا توان است. حقوق بشر لیبرال علی رغم ادعایش محدود به یک سنت فکری و تنگ نظر است

کلیدواژه‌ها